هیولاهای زیبا

نیلوفر رضوی

27 فروردین 1403
در هر فرهنگ تعاریف متعددی از زیبایی وجود دارد که به تناسب دوران، و حتی حدود جغرافیایی، این تعاریف می‌توانند تنوع و تفاوت پیدا کنند. اما به ازای هریک از این چهارچوب‌های فرهنگی برای ارزیابی زیبایی، به طور منطقی تعریف «زشت/ زشتی» هم معلوم می‌شود. در بین همه تعاریف زشتی که انسان در طول تاریخ با آنها روبرو شده است، کمتر نمونه‌ای است که به اندازه صور عجایب (Grotesque)  یا دهانهٔ اژدر (Gargoyle) رنسانسی مصور و معروف شده باشد. علاقه به این دیوهای مجسم و ماندگار از کجا نشأت می‌گیرد؟ image.png
Grotesque Keystone, Santa Maria Formosa, Venice. Photo: Luke Morgan
نظم و تناسب حاکم بر تعریف سختگیرانهٔ زیبایی دوران کلاسیک، جای تردید چندانی برای تعریف آنچه زشت پنداشته می‌شده باقی نمی‌گذارد. با این همه، نه تنها خیل بزرگی از دیوها و مخلوقات عجیب در این دوره نام و شهرت فراگیر دارند، بلکه در جای‌جای هنر و اندیشهٔ آن دوران حضور زشتی شانه به شانه و حتی توأم با زیبایی پذیرفته شده است. در کتاب ضیافت، افلاطون در شرح ظاهر ارسطو او را به سیلنوس (دیو همنشین دیونوسیوس) و دیگر ساتیرها تشبیه می‌کند و ادعا می‌کند که ارسطو خود از این شباهت باکی ندارد، اما هنگامی که دهان بگشاید، خواهید دید که چه طبعی در او نهفته است؛ اشارۀ او به طبع ملکوتی و متعالی ارسطو است که زیر ظاهری خوفناک مخفی شده است. image.png
سیلنوس در میانهٔ تصویر دست بر شانۀ دو ساتیر، چاپ به ابعاد ۱۵ در ۵۱.۸ سانتیمتر، اثر مارک‌آنتونیو ریموندی در حدود ۱۵۱۰ الی ۱۵۱۳میلادی، اکنون در موزه متروپولیتن نیویورک
از نوشته‌های قدیس بوناونتورا در قرن سیزدهم میلادی تا به آثار هگل در آستانۀ قرن نوزدهم، این مطلب تصریح شده است که هرگاه زشتی با مهارتی شایسته، و به شکلی تأثیرگذار در اثری هنری بازنمائی شود، بر زیبایی آن اثر باید صحه گذاشت. کانت می‌گوید زیبایی طبیعی عبارت است از پدیده‌ای که خود زیباست، اما زیبایی هنری از بازنمایی زیبای یک پدیده‌‌ [شاید حتی نازیبا] آفریده می‌شود. او در «نقد خرد محض» در این خصوص عنوان می‌کند که برتری هنر در آن است که امر زشت را چنان به زیبایی در برابر شما زنده و حاضر می‌کند که شما را از انزجار گریزی نیست! image.png
بازنمایی غوطه‌وری هیولاها و موجودات شیطانی در نقاشی سه‌لته‌ای «باغ‌ لذت‌های دنیوی»، پنل «جهنم»، اثر هیرونیموس بوش (۱۵۱۶-۱۴۵۰)، هم اکنون در موزهٔ پرادو مادرید، اسپانیا
اما شاید حضور این دیوها و هیولاها و داستان‌های رعب‌آورشان در هیچ اثر هنری دیگری به اندازۀ باغ‌های دوران رنسانس عجیب نباشد. هرچند همه آموزه‌های مکتوب معماری منظر و باغ‌سازی آن دوران به ایجاد مکانی دلپذیر (Locus Amoenus) توصیه می‌کند، آنچه در پیکر برخی از این باغ‌ها، و روایت ضیافت‌های پرشور آنها باقیمانده، شهادت می‌دهد که حتی باغ هم محل جولان این موجودات و افسانه‌های آنها بوده است. به‌نظر می‌رسد که تأثیر احیای میراث یونانی-رومی در دورۀ رنسانس، و اشتیاق به متون اوید، ویرژیل، هوراس، هومر و دیگر متون دوران کلاسیک، بازنمایی شخصیت‌های این افسانه‌ها در باغ‌ها و بازسازی دراماتیک صحنه‌های آن را در محیط‌ها رواج داد. image.png
مجسمۀ اورکوس، خدای از جهان زیرین و مجازات کنندۀ پیمان‌شکنان، در باغ بومارزو در لاتزیوی شمالی؛ باغی که توسط پیرو لیگوریو در قرن شانزدهم طراحی شد اما ساخت مجسمه‌های آن به سیمونه موسکینو نسبت داده شده است
مثالی از مجسمه‌ای که همه با نام کوه‌های اپنین می‌شناسند، و این نام را از رشته‌کوه‌هایی که در طول کشور ایتالیای امروزی امتداد می‌یابد وام گرفته است، در واقع بازنمایی هیولاگونه‌ای از افسانه تبدیل شدن اطلس به کوه در افسانه‌ «انه‌اید» ویرژیل است. این مجسمه در سال ۱۵۸۰ توسط جامبولونیا مجسمه‌ساز فلاندری برای ویلا پراتولینو ساخته شد. مجسمه با دیگر موجودات افسانه متامورفوسیس اوید احاطه شده، و در درون خود مجموعه‌ای از غارهای سحرآمیز و اتاق‌ها را جای میداده که برخی از آنها بعدها تخریب شدند. امروزه ویلا پراتولینو وجود ندارد و مجسمه در ملکی که در سال ۱۸۰۰ جایگزین آن شد (به نام ویلا دمیدوف در ۱۰ کیلومتری شمال فلورانس) هنوز پابرجاست. image.png برای مطالعهٔ بیشتر مراجعه کنید به:
  • Edwards J. D. and Graulund (2013). Grotesque. Routledge
  • Morgan L. (2016). The monster in the garden: reframing renaissance landscape design. University of Pennsylvania Press.
  • Hammeken C. A. & Hansen M. F. (2019). Ornament and monstrosity in early modern art. Amsterdam University Press.
'

دربارهٔ این یادداشت نظر دهید

    متن‌آویس | هیولاهای زیبا