زیبایی زن در هنر؛ از افسانه پیگملیون تا بانوی صخرهها
در داستان
پیگملیون، و همهٔ بازنماییها و اقتباسهای پارهاز این افسانه در هنرهای تجسمی، نگاه به زن و تجسم آنچه زیبایی زن شناخته میشود بخش محوری از داستان بود. چندان جای تعجب ندارد.
جلال ستاری معتقد است که زن یکی از چند کلید رازگشایی از فرهنگ قوم است.
نگاه به زن در شاهنامه

در فرهنگ ایرانی نیز
فردوسی در وصف زیبایی زن، آنچه میگوید دور از
پیگملیون نیست:
اگر پارسا باشد و رایزن
یکی گنج باشد پر آکنده زن
بویژه که باشد به بالابلند
فروهشته تا پای مشکین کمند
خردمند و با دانش و ناز و شرم
سخن گفتن خوب و آوای نرم
(وصف همسر نیکرو و پارسای کسری در
شاهنامه)
اما در همه فرهنگها، آنکه زن را موجوی فرشتهسان یا پلید و شیطانی بدانند محل تردید بوده است و همین تزلزل در آثار ادبی و هنری هم مشاهده میشود.
قرون وسطی و زیبایی ممنوعه
پس از دوران کلاسیک، در قرون وسطی کمتر فیلسوفی تمایل دارد به مبحث زیبایی زن بپردازد. با این همه چارهای نداشتند جز آنکه «
غزل غزلها» یا نشیداالانشاد را تفسیر کنند که شعری اروتیک در متن
عهد عتیق کتاب مقدس و نسبت داده شده به
حضرت سلیمان است.

بخش نخست غزل غزلها در صفحه تذهیب شده از کتاب مقدس به سال ۱۴۹۲، مجموعه روتشیلد ماهزور، ایتالیا
حتی در همان دوران به ظاهر دور از لذتهای زمینی هم آثار و اشعاری مانند
کارمینا بورانا شامل متنهای شعر لاتینی مخصوص مغازله و تفرج بودند. به رنسانس که نزدیک میشویم، همان احوال زیباییخواهی دوران کلاسیک در آثار
بوکاچو و
پترآرک پیدا میشود که زنان در آن ناپیدا نیستند. اما در همین آثار هم زیبائی فرشتهسان زن غالباً مفهومی است همنشین با دست نیافتنی بودن او.

بخشی از
تابلوی حمام کردن بتسابه، هانس مملینگ، حدود ۱۴۰۸،
اشتات گالری اشتوتگارت (داود در پس زمینهٔ نقاشی دیده میشود)
رنسانس تجسم زیبایی زن را پیچیدهتر کرد. در این دوره لازم بود که هم طبیعت به دقیقترین شکل بازنمایی شود و هم آن کیفیاتی از زیبایی که اینجهانی نبودند در هنر فراموش نشوند؛ ترکیبی که از نظر
امبرتو اکو گاه غیرممکن است، با این همه به بهترین شکل وصف آثار هنرمندانی چون
لئوناردو داوینچی است.

برای مطالعهٔ بیشتر:
'