اندر تجسم زیبایی دیو
در هر فرهنگ تعاریف متعددی از زیبایی وجود دارد که به تناسب دوران، و حتی حدود جغرافیایی، این تعاریف میتوانند تنوع و تفاوت پیدا کنند. اما به ازای هریک از این چهارچوبهای فرهنگی برای ارزیابی زیبایی، به طور منطقی تعریف «زشت/ زشتی» هم معلوم میشود. در بین همه تعاریف زشتی که انسان در طول تاریخ با آنها روبرو شده است، کمتر نمونهای است که به اندازه
صور عجایب (Grotesque) یا
دهانهٔ اژدر (Gargoyle) رنسانسی مصور و معروف شده باشد. علاقه به این دیوهای مجسم (
هیولاهای زیبا) و ماندگار از کجا نشأت میگیرد؟

Grotesque Keystone, Santa Maria Formosa, Venice. Photo: Luke Morgan
نظم و تناسب حاکم بر تعریف سختگیرانهٔ زیبایی دوران کلاسیک، جای تردید چندانی برای تعریف آنچه زشت پنداشته میشده باقی نمیگذارد. با این همه، نه تنها خیل بزرگی از دیوها و مخلوقات عجیب در این دوره به نام و شهرتی فراگیر دست یافتهاند، بلکه زشتی نیز در جایجای هنر و اندیشهٔ آن دوران، شانه به شانه و حتی آمیخته با زیبایی، حضوری پذیرفتهشده دارد.
اشاره به زشتی و هیولاها در متنهای کلاسیک و قرون وسطایی
در کتاب
ضیافت، افلاطون در شرح ظاهر
ارسطو او را به
سیلنوس (دیو همنشین
دیونوسیوس) و دیگر
ساتیرها تشبیه میکند و ادعا میکند که
ارسطو خود از این شباهت باکی ندارد، اما هنگامی که دهان بگشاید، خواهید دید که چه طبعی در او نهفته است؛ اشارۀ او به طبع ملکوتی و متعالی
ارسطو است که زیر ظاهری خوفناک مخفی شده است.

سیلنوس در میانهٔ تصویر دست بر شانۀ دو
ساتیر، چاپ به ابعاد ۱۵ در ۵۱.۸ سانتیمتر، اثر
مارکآنتونیو ریموندی در حدود ۱۵۱۰ الی ۱۵۱۳میلادی، اکنون در
موزه متروپولیتن نیویورک از نوشتههای قدیس
بوناونتورا در قرن سیزدهم میلادی تا به آثار
هگل در آستانۀ قرن نوزدهم، این مطلب تصریح شده است که هرگاه زشتی با مهارتی شایسته، و به شکلی تأثیرگذار در اثری هنری بازنمائی شود، بر زیبایی آن اثر باید صحه گذاشت.
کانت میگوید
زیبایی طبیعی عبارت است از پدیدهای که خود زیباست، اما
زیبایی هنری از بازنمایی زیبای یک پدیده [شاید حتی نازیبا] آفریده میشود. او در «
نقد خرد محض» در این خصوص عنوان میکند که برتری هنر در آن است که امر زشت را چنان به زیبایی در برابر شما زنده و حاضر میکند که شما را از انزجار گریزی نیست!

بازنمایی غوطهوری
هیولاها و
موجودات شیطانی در نقاشی سهلتهای «
باغ لذتهای دنیوی»، پنل «جهنم»، اثر
هیرونیموس بوش (۱۵۱۶-۱۴۵۰)، هم اکنون در
موزهٔ پرادو مادرید، اسپانی (
هیولاهای زیبا)
حضور هیولاها در باغهای رنسانس
اما شاید حضور این دیوها و
هیولاها و داستانهای رعبآورشان در هیچ اثر هنری دیگری به اندازۀ باغهای دوران رنسانس عجیب نباشد. هرچند همه آموزههای مکتوب معماری منظر و باغسازی آن دوران به ایجاد مکانی دلپذیر
(Locus Amoenus) توصیه میکند، آنچه در پیکر برخی از این باغها، و روایت
ضیافتهای پرشور آنها باقیمانده، شهادت میدهد که حتی باغ هم محل جولان این موجودات و افسانههای آنها بوده است.
بهنظر میرسد که تأثیر احیای میراث یونانی-رومی در دورۀ...